تحرکات خطرناک ترامپ در خاورمیانه | آیا جرقه جنگ بزرگ زده میشود؟

رویداد۲۴| خاورمیانه بار دیگر در مرکز تحولات ژئوپلیتیک جهان قرار گرفته است. از غزه و تلآویو تا واشنگتن و تهران، همه نشانهها حاکی از آن است که منطقه در آستانه بحرانی تازه قرار دارد؛ بحرانی که به باور بسیاری از تحلیلگران میتواند یکی از پرهزینهترین درگیریهای چند دهه اخیر باشد.
طرحی که دونالد ترامپ از آن به عنوان «صلح ابدی» یاد میکند، در واقع چیزی جز خلع سلاح کامل حماس و تغییر توازن قدرت در غزه نیست. ترامپ این روزها را «بزرگترین روزهای تاریخ تمدن» توصیف کرده و در مقابل، بنیامین نتانیاهو هشدار داده است اگر خلع سلاح محقق نشود، اسرائیل حتی به تنهایی کار را «تمام خواهد کرد». چنین مواضعی، بیش از آنکه تصویر صلح را تداعی کنند، خبر از یک رویارویی تمامعیار میدهند.
تحرکات نظامی آمریکا؛ پیام قدرت یا مقدمه جنگ؟
در هفتههای اخیر، آمریکا حضور نظامی خود در خاورمیانه را به شکل محسوسی افزایش داده است. استقرار جنگندههای پیشرفته، اعزام ناوهای هواپیمابر و بهویژه انتقال هواپیماهای سوخترسان، نشانهای روشن از آمادهسازی برای عملیات طولانیمدت هوایی است. سوالی که تحلیلگران مطرح میکنند این است که: چرا واشنگتن به چنین سطحی از حضور نیاز دارد، در حالی که غزه عملاً ویران شده و ظرفیت نظامی آن به شدت کاهش یافته است؟
بیشتر بخوانید: واکنش وزیر دفاع به تحرکات هواپیماهای سوخترسان آمریکا در منطقه
واشنگتن پست در گزارشی که روز پنجشنبه (۳ اکتبر) منتشر کرد، یادآور شد آخرین باری که آمریکا چنین تحرکاتی در منطقه انجام داد، چند هفته بعد، اسرائیل دست به حمله مستقیم علیه ایران زد. این روزنامه مینویسد: «استقرار نیروهای آمریکایی در منطقه، صرفاً به معنای حفاظت از اسرائیل یا بازدارندگی نیست، بلکه گاهی میتواند به منزله چراغ سبزی برای عملیات گستردهتر تفسیر شود.»
این هشدار، در کنار اظهارات صریح وزیر دفاع آمریکا مبنی بر اینکه «دوران وزارت دفاع گذشته و برای صلح باید آماده جنگ بود»، به معنای آن است که پنتاگون در حال آمادهسازی سناریوهایی فراتر از بازدارندگی ساده است.
صلح از مسیر جنگ؛ منطق ترامپ
ترامپ در کارزار انتخاباتی خود همواره خود را «رئیسجمهور صلح» معرفی کرده است. اما صلح در نگاه او به معنای آن است که ابتدا طرف مقابل به طور کامل به زانو درآید. در منطق ترامپ، جنگ کوتاهمدت میتواند توجیهگر صلح بلندمدت باشد؛ گزارهای که بسیاری از ناظران بینالمللی آن را به شدت خطرناک میدانند، چرا که هزینههای انسانی و سیاسی چنین برخوردی ممکن است برای کل منطقه غیرقابل جبران باشد.
توازن منطقهای؛ ایران در مرکز معادلات
در این میان، ایران بیش از هر بازیگری زیر ذرهبین قرار دارد. شبکه متحدان منطقهای ایران از حزبالله در لبنان تا گروههای مقاومت در عراق و یمن، بخشی از معادله بازدارندگی تهران است. اما فشار تحریمها و محدودیتهای اقتصادی، توان ایران را برای بهرهگیری از ابزارهای دیپلماتیک محدود کرده است.
بیشتر بخوانید: زیدآبادی: اگر حماس طرح ترامپ را بپذیرد، واکنشهای داخلی ایران جنجالی خواهد بود
مؤسسه مطالعات امنیتی اتحادیه اروپا در گزارشی تازه هشدار داده است که فشارهای یکجانبه بر ایران بدون گشودن کانالهای دیپلماتیک، تنها خطر اشتباه محاسباتی را افزایش میدهد. این اندیشکده نوشت: «وقتی بازیگران احساس کنند چیزی برای از دست دادن ندارند، بیش از همیشه شکستناپذیر میشوند.» این تحلیل بازتاب مستقیم همان وضعیتی است که در تهران درباره آن بحث میشود؛ اینکه تنها کسی شکستناپذیر است که چیزی برای از دست دادن نداشته باشد.
موضع قدرتهای جهانی
در حالی که کشورهای خلیج فارس بیشتر به سمت سکوت یا همراهی محتاطانه با سیاستهای آمریکا متمایل شدهاند، روسیه و چین به رغم اعتراضهای دیپلماتیک، هنوز اقدامی عملی برای تغییر معادله میدانی انجام ندادهاند. اتحادیه اروپا و کشورهایی مانند آلمان، فرانسه و بریتانیا نیز بار دیگر بر «ضرورت دیپلماسی» تاکید میکنند، اما واقعیت این است که در صحنه واقعی، بازیگران اصلی نظامی آمریکا و اسرائیل هستند.
خطر اشتباه محاسباتی
تحلیلگران CSIS (مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی) هشدار میدهند که افزایش نیروهای نظامی و انتقال تجهیزات پیشرفته به خاورمیانه، گرچه در ظاهر برای بازدارندگی است، اما به همان اندازه خطر «لغزش» یا اشتباه محاسباتی را بالا میبرد. یک شلیک اشتباهی، یک حمله محدود یا حتی یک واکنش غیرمنتظره میتواند به سرعت کل منطقه را درگیر کند.
به بیان دیگر، اگرچه واشنگتن مدعی است که حضورش برای کنترل بحران است، اما تاریخ نشان داده است که همین نوع استقرارها بارها جرقهای برای آغاز جنگهای گستردهتر بودهاند.
انتخابهای محدود
در نهایت، ایران و متحدانش تنها با دو مسیر روبهرو هستند: یا با حفظ بازدارندگی و در عین حال استفاده از دیپلماسی فعال، هزینههای بحران را کاهش دهند؛ یا آنکه با پذیرش منطق رویارویی مستقیم، وارد چرخهای شوند که پایان آن نامعلوم است.
تحلیلگران معتقدند اگر گزینه دوم انتخاب شود، منطقه وارد دورانی خواهد شد که هیچ بازیگری نمیتواند از پیامدهای آن در امان بماند؛ از اقتصاد جهانی گرفته تا امنیت انرژی و حتی ثبات سیاسی اروپا و آمریکا.
روزهای سرنوشتساز در خاورمیانه
تحولات امروز خاورمیانه نشان میدهد که منطقه در آستانه مرحلهای سرنوشتساز قرار گرفته است. حضور گسترده نظامی آمریکا، تهدیدهای آشکار اسرائیل و فشار دیپلماتیک غرب، همه در کنار هم شرایطی را ایجاد کرده که به باور بسیاری از ناظران «قابل انفجار» است. اگرچه هنوز دیپلماسی به عنوان تنها راه پیشگیری از بحران مطرح است، اما واقعیت این است که هر روز بر احتمال رویارویی مستقیم افزوده میشود.
سوال اصلی این است: آیا جهان میتواند قبل از آنکه ماشه نهایی کشیده شود، راهی برای بازگشت به میز مذاکره پیدا کند؟



آرتش امریکا تحت فرمان نامحسوس ایران است نه ترامپ.
